پروژه پایانی(کارنمای معلّمی) امین جوانمرد

دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان رشته علوم تربیتی گرایش آموزش ابتدایی

پروژه پایانی(کارنمای معلّمی) امین جوانمرد

دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان رشته علوم تربیتی گرایش آموزش ابتدایی

امام سجاد عليه السلام:خدايا مرا بر تربيت، ادب آموزى و نيكى كردن به فرزندانم يارى فرما.(صحيفه سجاديه دعاى 25 ، ص120)
پروژه پایانی(کارنمای معلّمی) امین جوانمرد

امین جوانمرد هستم از استان گیلان،شهرستان تالش،دهستان خطبه سرا، دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان،پردیس علامه طباطبایی اردبیل.(95-91)
در این وبلاگ به تشریح تجارب زیسته و اندوخته ی نظری توأم با تجارب دوره کارورزی و راههای بهسازی حرفه معلمی خود در آینده می پردازم. محتوای این وبلاگ در قالب«کارنمای معلمی» در واحد درسی پروژه، ارائه گردیده است.هدف از این وبلاگ،آشنایی معلمان آینده از تجارب کسب شده اینجانب در طول چهارسال بوده و استفاده از محتوای این وبلاگ فقط با هدف مطالعه و کسب تجربه،آزاد بوده و استفاده های غیراخلاقی به منظور ارائه در دانشگاه و... مورد رضایت اینجانب نمی باشد.
این وبلاگ با کد رهگری 43966398 در سایت ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت گردیده است.
وبلاگ شخصی: www.Aminj.ir
ایمیل: Aminj313@yahoo.com
تلفن همراه: 09113457441

امام سجاد عليه السلام:خدايا مرا بر تربيت، ادب آموزى و نيكى كردن به فرزندانم يارى فرما.(صحيفه سجاديه دعاى 25 ، ص120)
بایگانی

دیدگاه من نسبت به معلّمی

شنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۴۷ ب.ظ

یادم می‌آید وقتی‌که پایه سوم دبستان بودم، به دلیل قوی بودن در درس‌هایم، معلّم از من می‌خواست که به دانش‌آموزان املاء بگویم و یا مشق‌هایشان را نگاه کنم. وقتی‌که این فعالیت‌ها را انجام می‌دادم، به حرفه معلّمی علاقه‌مند می‌شدم. به‌گونه‌ای که رفتارهای معلّم خود را تقلید می‌کردم و سعی می‌کردم شبیه او باشم. کمک کردن من به معلّم، تا پایان دوره ابتدایی تکرار شد. در پایه چهارم و پنجم نیز در قالب «معلّم یار» به روند تدریس کمک می‌کردم. این اقدامات در من شور و شوق فراوانی نسبت به معلّمی ایجاد کرده بود. وقتی‌که در خانواده در خصوص حرفه معلّمی صحبت می‌کردم، دوستان تحصیل‌کرده می‌گفتند که: «دیگر تربیت معلّم استخدامی ندارد که تو بتوانی معلّم شوی!». من نمی‌دانستم که استخدامی چگونه است و از کجا باید به حرفه معلّمی وارد شوم. تا اینکه دوران راهنمایی و سال اول دبیرستان را طی کردم و در پایه دوم دبیرستان وارد رشته تجربی شدم. پس از امتحانات پایانی دوره پیش‌دانشگاهی، در کنکور سراسری شرکت کردم. راستش را اگر بخواهید، زیاد نتوانسته بودم برای کنکور مطالعه کنم و با آمادگی در کنکور شرکت کنم. با دانسته‌های قبلی خود و اندکی هم مطالعه دست‌وپاشکسته، در کنکور شرکت کردم. رتبه کنکورم بد نبود. تا اینکه روز انتخاب رشته فرارسید. وقتی‌که عبارت «دانشگاه فرهنگیان» را در دفترچه انتخاب رشته مشاهده کردم، از افراد تحصیلکرده محل پرسیدم که این دانشگاه فرهنگیان چیست و چگونه می‌توانم وارد این دانشگاه شوم. همگی فقط یک عبارت را تکرار کردند: «این دانشگاه برای تحصیل معلّمان رسمی است، و شما نمی‌توانید وارد آن شوید». کمی ناامیدی را در وجود خود حس کردم. با یکی از معلّمانم تماس گرفتم. ایشان گفت که شما بیا به شهر تا باهم نزد یک مشاور برویم. نزد او رفتم. وقتی با مشاور، این موضوع را در میان گذاشتم، ایشان گفت که شما به‌راحتی می‌توانید وارد حرفة معلّمی شوید. اما ایشان از من خواست که رشته­ی پرستاری و مهندسی بهداشت را هم انتخاب کنم. پس از مشورت در خانواده و دوستان، در ابتدای صفحه انتخاب رشته، کد رشته‌های دانشگاه فرهنگیان را نوشتم. پس از طی کردن مراحل مصاحبه و گزینش، وارد دانشگاه فرهنگیان، پردیس علامه طباطبایی اردبیل شدم. من فرزند گیلان زمین بودم. پسری از دل جنگل و طبیعت، فرزند دریای کاسپین. دوری از زادگاه، مرا کمی رنج می‌داد. مدتی نگذشت که به اردبیل نیز کمی عادت کردم. خوشحالم که خداوند متعال با منت نهادن بر من، حقیر را معلّم قرارداد. خوشحالم که با قبولی خود، زمینه خوشحالی خانواده و دوستانم را فراهم کردم و از این طریق می­توانم به فرزندان میهن عزیزم ایران کمک کنم.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">