برای انتقال فرهنگ و تربیت شهروند مطلوب در جهانی که مورد هجوم فرهنگهای مختلف قرارگرفته است، به نظر میرسد نقش نظام تعلیموتربیت بهعنوان نهاد آموزشی و پرورشی و نقش معلّم بهعنوان عنصر اصلی و کلید تحول فرهنگی و آموزشی، بیشازپیش اهمیت مییابد. در منابع قدیمی مربوط به نظام تعلیموتربیت، نقش معلّم تنها به انتقال صرف محتوا محدود شده بود و فراگیران نیز تنها در حیطه حفظیات متون درسی فعالیت میکردند و عملاً یادگیری مادامالعمر شکل نمیگرفت درحالیکه در تحقیقات نوین، تدریسی را میتوان اثربخش نامید که مبتنی بر نظریههای جدید روانشناسی تربیتی، بخصوص نظریه ساختنگرایی باشد.
هدف از این تحقیق، مطالعه نقش معلّم کارآمد بهعنوان عنصر اصلی تحولساز جامعه و ارائه راهکار بهمنظور بهسازی حرفه معلّمی نگارنده در آینده است. بهطورکلی، نگارنده چگونه میتواند هویت معلّمی خود را توانمند سازد تا پاسخگوی نیازهای حال و آینده نظام تعلیموتربیت در جامعه داناییمحور گردد؟ چه عواملی موجب بهبود فرایند یاددهی-یادگیری میشود و نگارنده باید به کدام اصول و نظریهها در روند تدریس خود، پایبند باشد؟
در این نوشتار، پس از ذکر تجربیات و مطالعه منابع مختلف نوشتاری اعم از کتب و مقالات و استفاده از آنها به شیوه اسنادی و کتابخانهای، به این نتیجه کلی رسیدیم که یک معلّم برای بهسازی محیط آموزشی خود و مدیریت کارآمد کلاس درس، باید به آخرین یافتههای روانشناسی تربیتی و روشهای تدریس اثربخش، مجهز گردد.
واژگان کلیدی:معلّم کارآمد، نظام تعلیموتربیت، تدریس اثربخش، ساختنگرایی، یادگیری مادامالعمر