دوره تربیت معلّم دانشگاه فرهنگیان، یکی از بهترین دوران زندگی من بود. در طی این چهار سال، توانستم با انسانهای بزرگواری آشنا شوم. تألیفاتی را انجام دهم و در محضر اساتید از بنیانهای تربیت، بهرهمند شوم. به سبب نوپا بودن دانشگاه فرهنگیان، انتظاراتم بیشتر جنبه واقعیتی به خود گرفته بود و هیچوقت دانشگاه فرهنگیان را با دانشگاههایی که سالیان سال هست فعالیت میکنند، مقایسه نمیکردم. اما انتظاراتی در طی این چهار سال داشتم که هیچوقت شاهد رونمایی از آنها نشدم. یادم میآید، آقای دکتر حاجی بابایی، وزیر سابق آموزشوپرورش که خداوند حفظشان کند، وقتی دانشگاه فرهنگیان را معرفی میکرد، گفت هدف ما این است که دانشجومعلّم بدون هیچ دغدغه ذهنی، به تحصیل بپردازد و یک معلّم توانا بار آید. من به ایشان علاقه بسیاری داشتم. زیرا سند تحول بنیادین آموزشوپرورش و برنامه درس ملی و صدها تحول اساسی در سیستم تعلیم و تربیت با تلاشهای ایشان به ثمر رسیده بود. در روزهای نخست ورود به دانشگاه فرهنگیان، شاهد اعتراضات فراوانی از سوی دانشجویان به وضعیت رفاهی ازجمله غذا و خوابگاه و کسر حقوق بودم. راستش را بخواهید، خودم نیز دلخوشی خوبی از کسر حقوق ندارم. من نیمی از هفته را در دانشگاه درس میخواندم و بقیه روزها را به زادگاه خویش بازمیگشتم. اما همچنان 45 درصد از حقوقم کسر میشد. بهخصوص در ایام تعطیلات عید و تعطیلات مابین ترمها و تعطیلات سه ماه تابستان، کسر حقوق همچنان ادامه مییافت. انسان همواره به دنبال آرامش روحی است. اگر آرامش روحی فراهم نشود، انسان حالت پژمردگی به خود میگیرد. از وضعیت خوابگاهها زیاد راضی نبودم. زندگی در یک خوابگاه بیستنفری برایم سخت بود. اگر هرکدام در یک ثانیه یک کلمه ادا میکردند، در هر ثانیه بیست کلمه ادا میشد و سیستم شنوایی انسان دوام این ظلم را نداشت! بههرحال روزها گذشت و ماهها سپری شد، و ما با وعدههای رفاهی مسئولان، تحصیل خویش را سپری کردیم. اما مطمئن هستم چند سال آینده، دانشگاه فرهنگیان امکانات و شرایط خوبی را برای دانشجومعلّمان فراهم خواهد کرد و به یک دانشگاه حرفهای تبدیل خواهد شد.
در کنار محتوای روانشناسی و تربیتی، دروس معارف بهمراتب در هر ترم تکرار میگشت. عده کثیری از دوستان به سبب تکراری بودن محتوای دروس معارف و همپوشانی محتوای این کتابها با یکدیگر، گلایه میکردند. سخن اصلی دوستان این بود که محتوای ارائهشده در دوره تربیت معلّم دانشگاه فرهنگیان، اکثراً حالت نظری داشته و با حوزه عمل حرفه معلّمی فاصله دارد. من خود با حذف دروس معارف موافق نیستم. زیرا یک معلّم در سیستم تعلیم و تربیت ایران اسلامی، باید بهگونهای تربیت شود که بتواند بر مبنای سند تحول بنیادین آموزشوپرورش و برنامه درس ملی جمهوری اسلامی ایران، دانشآموزان را بر اساس جهانبینی اسلامی، به مراتبی از حیات طیبه برساند. این امر مستلزم ارزشی بار آمدن معلّم خواهد بود. یک معلّم برای ارتقای جهانبینی اسلامی در دانشآموزان و تربیت شهروندانی مطلوب، باید خود به عقاید دینی و ارزشی پایبند باشد. اما به نظر میرسد، جمعبندی محتوای معارف، در قالب چند کتاب و متناسب با حرفه معلّمی، میتوانست بسیار مفید باشد. از آنجایی که بزرگان دینی، معلّمی را شغل انبیا میدانند، مسلماً بنیانهای ارزشی اسلامی برای حرفه معلّمی، عقایدی دارد و این عقاید میتوانست در قالب چند کتاب به دانشجومعلّمان عرضه شود تا زمینهساز ارتقای توان ذهنی و شخصیتی معلّمان گردد.
در سرفصل برخی از این دروس، بررسی کتب ابتدایی وجود داشت اما هیچوقت بهجز یک مورد، ندیدم استادی در کلاس یک کتاب درس ابتدایی را بررسی کند تا با ساختار این کتابها آشنا شویم. تدریس میکردند و کنفرانس! ارائه میکردیم و ترمها میگذشت و سالها سپری میشد. مدتی نگذشت که عنوان رشته تحصیلی ما که علوم تربیتی، گرایش آموزش پیشدبستانی و دبستانی بود، به علوم تربیتی، گرایش آموزش ابتدایی تغییر نام یافت و برخی از دروس که ساعتها در کلاسها نشسته بودیم، حذف شدند و بهجای آن، درسهای جدیدی ارائه گشت. برخی دروس تطبیق یافتند اما دروسی همچون آیین زندگی قابل تطبیق نبود.
همانطور که در کتب مربوط به ارزشیابیهای نوین مطرح میگردد، پوشهکار (کارپوشه) یکی از ابزارهای سنجش عملکرد فراگیر است. در دانشگاه فرهنگیان نباید با دید «پاس کردن» به دروس نگاه کرد. زیرا ازجمله وجه تمایز این دانشگاه با سایر دانشگاهها این است که بُعد عملی و فرآیندی فعالیتهای دانشجومعلّم باید به بعد نظری و تئوری برتری یابد. فعالیتهایی همانند طراحی آموزشی، تحلیل محتوای دروس، تحقیقات در خصوص نظامهای آموزشی دنیا و... ازجمله فعالیتهایی هستند که متأسفانه پس از پایان ترم، به فراموشی سپرده میشود. درحالیکه اگر همه این موارد در قالب یک پوشهکار گردآوری شود و در نهایت پس از پایان دوره تربیتمعلّم به آموزشوپرورش بهمنظور ارزیابی واگذار شود، میتواند جایگاه معلّمان را بهبود بخشد و تفاوتی بین معلّمان قائل شود. زیرا کسانی که همواره در طول این چهار سال، انواع فعالیتهای علمی را انجام دادهاند، نباید فعالیتهایشان مورد غفلت واقع شود، بلکه باید امتیازاتی در این خصوص در نظر گرفت.
اما در یک حالت کلی، دوره تربیت معلّم یک فرصتی بود تا بتوانم به بهسازی شخصیتی و علمی خود بپردازم و با اندیشهای نو به عرصه معلّمی قدم گذارم.