پروژه پایانی(کارنمای معلّمی) امین جوانمرد

دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان رشته علوم تربیتی گرایش آموزش ابتدایی

پروژه پایانی(کارنمای معلّمی) امین جوانمرد

دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان رشته علوم تربیتی گرایش آموزش ابتدایی

امام سجاد عليه السلام:خدايا مرا بر تربيت، ادب آموزى و نيكى كردن به فرزندانم يارى فرما.(صحيفه سجاديه دعاى 25 ، ص120)
پروژه پایانی(کارنمای معلّمی) امین جوانمرد

امین جوانمرد هستم از استان گیلان،شهرستان تالش،دهستان خطبه سرا، دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان،پردیس علامه طباطبایی اردبیل.(95-91)
در این وبلاگ به تشریح تجارب زیسته و اندوخته ی نظری توأم با تجارب دوره کارورزی و راههای بهسازی حرفه معلمی خود در آینده می پردازم. محتوای این وبلاگ در قالب«کارنمای معلمی» در واحد درسی پروژه، ارائه گردیده است.هدف از این وبلاگ،آشنایی معلمان آینده از تجارب کسب شده اینجانب در طول چهارسال بوده و استفاده از محتوای این وبلاگ فقط با هدف مطالعه و کسب تجربه،آزاد بوده و استفاده های غیراخلاقی به منظور ارائه در دانشگاه و... مورد رضایت اینجانب نمی باشد.
این وبلاگ با کد رهگری 43966398 در سایت ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت گردیده است.
وبلاگ شخصی: www.Aminj.ir
ایمیل: Aminj313@yahoo.com
تلفن همراه: 09113457441

امام سجاد عليه السلام:خدايا مرا بر تربيت، ادب آموزى و نيكى كردن به فرزندانم يارى فرما.(صحيفه سجاديه دعاى 25 ، ص120)
بایگانی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کارنمای معلمی امین جوانمرد» ثبت شده است

یکی از مواردی که همواره مورد تأکید حوزه‌های مختلف روان‌شناسی و جامعه‌شناسی قرار می‌گیرد، بحث جامعه‌پذیری[1] یا اجتماعی شدن است. هجوم و نفوذ فرهنگ‌های مختلف غربی و شرقی به بدنه فرهنگ اصیل ایرانی-اسلامی نیز از دغدغه‌های مهم مسئولان امر فرهنگ است.

 نظام آموزشی و یا سیستم تعلیم‌وتربیت رسمی در هر جامعه، مهم‌ترین نقش را در جامعه‌پذیری افراد دارد. معلّم همواره به‌عنوان یکی از عوامل مهم جامعه‌پذیری دانش‌آموزان است. معلّم به دلیل برخورد مستقیم با دانش‌آموزان، بانفوذ در تفکرات آنان، نقش تعیین‌کننده‌ای در این راستا دارد.

 با بررسی منابع قدیمی مربوط به نظام تعلیم‌وتربیت، درمی‌یابیم که در نظام تعلیم‌وتربیت سنتی، معلّم فقط محتوا را انتقال می‌دهد و دانش‌آموزان نیز آن محتوا را حفظ می‌کنند. این نوع آموزش در بیشتر مواقع با تنبیه بدنی و همچنین خشونت همراه بوده است. استفاده از نظام پاداش و جزا که متأثر از رویکرد رفتارگرایی است، موجب شرطی‌سازی و یادگیری ناپایدار در دانش‌آموزان می‌شود. اما امروزه با گسترش بحث‌ها و تحقیقات در حوزه روان‌شناسی تربیتی، پیرامون تدریس فعال، رویکردها و نظریه‌های مختلف مطرح شده است.

 امروزه به‌جای این‌که کودک را مینیاتوری از دوران بزرگ‌سالی تصور کنیم، معتقدیم که کودک دارای ویژگی‌های عاطفی، شناختی و مهارت‌های خاص خود است که در حوزه‌های مختلف روان‌شناسی (رشد، تربیتی و...) موردبررسی قرار می‌گیرند.

 یکی از رویکردهای نوین در حوزه تعلیم‌وتربیت، رویکرد ساختن‌گرایی/سازنده‌گرایی است. طبق این رویکرد، معلّم، نقش راهنما و هدایتگر را داشته و دانش‌آموز را هدایت می‌کند تا خود به ساخت دانش و تجربیات خویش بپردازد. طبق این دیدگاه، معلّم تنها رهبر اصلی و اقتدارگرای کلاس نیست، بلکه دانش‌آموزان نیز در نوشتن برنامه‌ها به معلّم کمک می‌کنند و تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان موردتوجه قرار می‌گیرد.

 اگر نظام سنتی، ادامه می‌یافت، امروزه بین سیستم تعلیم‌وتربیت و نیازهای فراگیران و نیازهای جامعه یک شکاف جدی پدید می‌آمد. زیرا در نظام سنتی، معلّم به تفاوت‌های فردی فراگیران اهمیت نمی‌داد و دانش‌آموزان حق اظهارنظر و کسب تجارب از طریق آزمایش و به‌صورت عملی را نداشتند.

 هدف از این تحقیق، مطالعه نقش معلّم کارآمد به‌عنوان عنصر اصلی تحول ساز جامعه و ارائه راهکار به‌منظور بهسازی حرفه معلّمی نگارنده در آینده است. به‌طورکلی، نگارنده چگونه می‌تواند هویت معلّمی خود را توانمند سازد تا پاسخگوی نیازهای حال و آینده نظام تعلیم‌وتربیت در جامعه دانایی محور گردد؟


1-Socialization

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۷
امین جوانمرد

یادم می‌آید وقتی‌که پایه سوم دبستان بودم، به دلیل قوی بودن در درس‌هایم، معلّم از من می‌خواست که به دانش‌آموزان املاء بگویم و یا مشق‌هایشان را نگاه کنم. وقتی‌که این فعالیت‌ها را انجام می‌دادم، به حرفه معلّمی علاقه‌مند می‌شدم. به‌گونه‌ای که رفتارهای معلّم خود را تقلید می‌کردم و سعی می‌کردم شبیه او باشم. کمک کردن من به معلّم، تا پایان دوره ابتدایی تکرار شد. در پایه چهارم و پنجم نیز در قالب «معلّم یار» به روند تدریس کمک می‌کردم. این اقدامات در من شور و شوق فراوانی نسبت به معلّمی ایجاد کرده بود. وقتی‌که در خانواده در خصوص حرفه معلّمی صحبت می‌کردم، دوستان تحصیل‌کرده می‌گفتند که: «دیگر تربیت معلّم استخدامی ندارد که تو بتوانی معلّم شوی!». من نمی‌دانستم که استخدامی چگونه است و از کجا باید به حرفه معلّمی وارد شوم. تا اینکه دوران راهنمایی و سال اول دبیرستان را طی کردم و در پایه دوم دبیرستان وارد رشته تجربی شدم. پس از امتحانات پایانی دوره پیش‌دانشگاهی، در کنکور سراسری شرکت کردم. راستش را اگر بخواهید، زیاد نتوانسته بودم برای کنکور مطالعه کنم و با آمادگی در کنکور شرکت کنم. با دانسته‌های قبلی خود و اندکی هم مطالعه دست‌وپاشکسته، در کنکور شرکت کردم. رتبه کنکورم بد نبود. تا اینکه روز انتخاب رشته فرارسید. وقتی‌که عبارت «دانشگاه فرهنگیان» را در دفترچه انتخاب رشته مشاهده کردم، از افراد تحصیلکرده محل پرسیدم که این دانشگاه فرهنگیان چیست و چگونه می‌توانم وارد این دانشگاه شوم. همگی فقط یک عبارت را تکرار کردند: «این دانشگاه برای تحصیل معلّمان رسمی است، و شما نمی‌توانید وارد آن شوید». کمی ناامیدی را در وجود خود حس کردم. با یکی از معلّمانم تماس گرفتم. ایشان گفت که شما بیا به شهر تا باهم نزد یک مشاور برویم. نزد او رفتم. وقتی با مشاور، این موضوع را در میان گذاشتم، ایشان گفت که شما به‌راحتی می‌توانید وارد حرفة معلّمی شوید. اما ایشان از من خواست که رشته­ی پرستاری و مهندسی بهداشت را هم انتخاب کنم. پس از مشورت در خانواده و دوستان، در ابتدای صفحه انتخاب رشته، کد رشته‌های دانشگاه فرهنگیان را نوشتم. پس از طی کردن مراحل مصاحبه و گزینش، وارد دانشگاه فرهنگیان، پردیس علامه طباطبایی اردبیل شدم. من فرزند گیلان زمین بودم. پسری از دل جنگل و طبیعت، فرزند دریای کاسپین. دوری از زادگاه، مرا کمی رنج می‌داد. مدتی نگذشت که به اردبیل نیز کمی عادت کردم. خوشحالم که خداوند متعال با منت نهادن بر من، حقیر را معلّم قرارداد. خوشحالم که با قبولی خود، زمینه خوشحالی خانواده و دوستانم را فراهم کردم و از این طریق می­توانم به فرزندان میهن عزیزم ایران کمک کنم.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۷
امین جوانمرد

پس‌ازآنکه وارد دانشگاه فرهنگیان شدم، هر استادی که به کلاس تشریف می‌آورد، تکرار می‌کرد: «اینجا دانشگاه است، دبیرستان نیست. شما الآن دانشجو هستید». این حرف‌ها باعث می‌شد تا با جدیت تمام، درسم را بخوانم. واحدهایی که می‌خواندیم، اکثراً روان‌شناسی و دروس معارف و روش‌های تدریس بود. آنجا متوجه شدم که فراگرفتن مهارت‌های تدریس، مهم‌تر از یادگیری حقایق علمی و متون کتب است. همواره یکی از دغدغه‌های ذهنی من این بود که چگونه می‌توانم با بهره‌گیری از نظرات اساتید و مطالعه کتب مختلف، انتقال صحیح محتوا به دانش­آموزانم را بیاموزم و یادگیری را برای آن­ها لذّت­بخش کرده و زمینه یادگیری مادام‌العمر را برای آن‌ها فراهم کنم. زیرا اگر معروف‌ترین تعریف یادگیری را در نظر بگیریم، یادگیری عبارت خواهد بود از: فرایند ایجاد تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری که حاصل تجربه است‏(سعید و زارع‌، 1393، به نقل از کیمبل، ص 40؛ سیف‌، 1392، ص 30). ایجاد تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار دانش‌آموزان و توان ذهنی آن‌ها، فقط با انتقال مطالب به آن‌ها میسر نخواهد بود. بلکه باید روش‌هایی را می‌آموختم که از طریق آن، یادگیری را هر چه آسان‌تر می‌کردم و دانش‌آموزانم از بودن در کلاس درس، لذت می‌بردند. این روش‌ها را «روش‌های تدریس اثربخش» می‌نامند. به عقیده رامسدن (2003)، هدف تدریس تقویت توان یادگیرندگان جهت یادگیری است و تدریس کوششی در جهت تغییر فهم یادگیرندگان است‏(سعید و زارع، 1393). پس از مطالعه منابعی همچون کتب دکتر سیف، دکتر بیابانگرد، دکتر کدیور، گلاور و برونینگ، دیدگاهم نسبت به معلّمی، غنی‌تر گشت. تا قبل از آن، حس می‌کردم که معلّم اگر تنها به محتوای کتاب اشراف داشته باشد، می‌تواند بهترین تدریس را رقم زند. اما از روان‌شناسی یادگیری و آموزش (روان‌شناسی تربیتی) آموختم که تنها اشراف بر محتوای کتاب کافی نیست، بلکه یک معلّم به روش تدریس و مهارت‌های مدیریت کارآمد کلاس درس نیازمند است. پس از گفت‌وگو با اساتید محترم و بهره‌مندی از نظرات ارزشمند آنان و نشستن در کلاس‌های این بزرگواران، دریافتم که برای یادگیری اثربخش، روش‌ها و قواعدی مطرح شده است. نظریه‌ها و دیدگاه‌های فراوانی در حوزه تعلیم و تربیت وجود دارد که می‌توانند زمینه‌ساز یک تحول اساسی در روند تدریس اثربخش باشند. آنچه در این روند، مهم به نظر می‌رسد، شیوه مدیریت کلاس درس است. تحقیقات در خصوص یادگیری در نیمه اول قرن بیستم در اروپا بر معلّم محوری تمرکز داشت و از الگوی انتقال اطلاعات استفاده می‌شد و فراگیر، تنها دریافت‌کننده منفعل مفاهیمی بود که معلّم ارائه می‌کرد‏(سعید و زارع، 1393). اما در عصر جدید، دانش‌آموز­محوری مبنای یک کلاس ایده­آل مطرح شده است. در عصر جدید یادگیری افراد در جهت کسب توانایی‌های طبقه‌بندی، تحلیل و ترکیب اطلاعات، مهارت‌های حل مسئله، مهارت‌های ارتباطی، مباحثه، مذاکره، مهارت‌های مدیریتی و فنّاورانه است و معلّم نقش تسهیل‌کنندگی و حمایت در یادگیری را بر عهده دارد. تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان در عصر جدید، مورد حمایت و توجه واقع می‌شود و دانش‌آموزان به ساخت دانش خود می‌پردازند.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۶
امین جوانمرد

فعالیت‌های من در دانشگاه فقط محدود به حضور در کلاس‌ها و کسب نمره نبود. بلکه هرروز که می‌گذشت شوق و اشتیاقم به‌جایگاه معلّمی بیش‌ازپیش دوچندان می‌گشت. یکی از فعالیت­های من در حوزه وبلاگ­نویسی بود.دغدغه­ من این بود که چگونه­ وبلاگ می­تواند به تدریس اثربخش من یاری رساند؟ ازآنجایی‌که از سال 89، وبلاگ نویسی می‌کردم، سعی کردم وبلاگ را با اصول آن بیاموزم و دانش ساختاریافته آن را فرا گیرم. به مطالعه منابع مختلف چاپی و غیر چاپی پرداختم تا اینکه اصول آن را فراگرفتم. پس از یادگیری اصول وبلاگ نویسی و احساس نیاز در خصوص نبود منبع اساسی در این حوزه، به فکر تألیف کتاب در خصوص آموزش وبلاگ نویسی افتادم. نوشتن را شروع کردم و با همکاری سرپرست محترم پردیس،توانستم کتابی با عنوان «آموزش وبلاگ نویسی با سیستم‌های بلاگفا و رزبلاگ» را به چاپ برسانم.

 به اواخر سال تحصیلی نزدیک می‌شدیم. اطلاعیه‌ای با عنوان «بیست و چهارمین دوره جشنواره‌های فرهنگی دانشگاه فرهنگیان» دیدم. وقتی موضوعات جشنواره را خواندم، متوجه شدم که وبلاگ نویسی نیز در حوزه قرآن و عترت یکی از موضوعات این جشنواره است. با آقای مرادی که یکی از انسان‌های بزرگوار پردیس است، گفت‌وگو کردم. ایشان که آن زمان در حوزه فرهنگی فعالیت داشتند، اسم بنده را در لیست شرکت‌کنندگان نوشتند و باید آدرس وبلاگ را جهت داوری به ایشان ارائه می‌دادم. پس از چند روز تلاش، وبلاگ را آماده کرده و آدرسش را به امور فرهنگی ارائه دادم. خوشبختانه در دانشگاه مقام اول را کسب کرده و برای مرحله کشوری، به شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری رفتم. آنجا نیز مقام اول کشوری را کسب نمودم.

یکی از بخش‌های این جشنواره، آزمون‌های کتبی در حوزه قرآن و عترت بود. در رشته‌های کتبی، در حوزه آشنایی با احادیث و ادعیه نیز شرکت کردم و مقام اول استانی را کسب نمودم.

در این میان، دانشگاه فرهنگیان نیز برای ارتقای انگیزه دانشجومعلّمان به پژوهش و فعالیت‌های فرهنگی، در طی مراسماتی که در روز معلّم و هفته پژوهش برگزار می‌کرد، از پژوهشگران تقدیر و تشکر به عمل می‌آورد. نباید فراموش کنم که مسئولان محترم پردیس در کارهای پژوهشی بسیار حمایتم کردند و با پندهای خود، چراغ راه فعالیت‌های پژوهشی من بودند. به‌هرحال، کتاب آموزش وبلاگ نویسی من در یکی از این مراسمات رونمایی شد و تقدیرنامه‌ای از جانب دانشگاه فرهنگیان به من اهدا گشت. فعالیت‌های فرهنگی و پژوهشی را ادامه دادم. به دلیل فعالیت چندین ساله‌ام در حوزه فضای مجازی تصمیم گرفتم برای هدایت فعالان فضای سایبری، کتابی تألیف کنم تا از این طریق، این عزیزان بتوانند به‌صورت کارآمد، به فعالیت خود ادامه دهند. نوشتن کتاب جدید را شروع کردم تا اینکه توانستم کتاب «دانستنی‌های یک افسر جنگ نرم در فضای سایبری» را نیز تألیف کنم.

 همچنین در هفته پژوهش و فناوری سال 94، به‌عنوان پژوهشگر برتر دانشگاه فرهنگیان، پردیس علامه طباطبایی اردبیل معرفی شدم. فعالیت‌های من تنها در حوزه دانشگاه فرهنگیان نبود، بلکه در جشنواره‌های فرهنگی سایر ارگان‌ها نیز شرکت کردم و مقام‌هایی را کسب نمودم.

 یکی از جشنواره‌ها، چهارمین دوره مسابقه وبلاگ نویسی ستاد اقامه نماز کشور بود که در استان چهارمحال و بختیاری برگزار شد. در این جشنواره توانستم به‌عنوان صد و ده وبلاگ نویس برتر کشوری در رشته نماز از سوی ستاد اقامه نماز کشور معرفی شوم. وبلاگ‌هایی که طراحی می‌کردم در خصوص قرآن و عترت، انقلاب اسلامی، مهدویت و نماز بود.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۵
امین جوانمرد

دوره تربیت معلّم دانشگاه فرهنگیان، یکی از بهترین دوران زندگی من بود. در طی این چهار سال، توانستم با انسان‌های بزرگواری آشنا شوم. تألیفاتی را انجام دهم و در محضر اساتید از بنیان‌های تربیت، بهره‌مند شوم. به سبب نوپا بودن دانشگاه فرهنگیان، انتظاراتم بیشتر جنبه واقعیتی به خود گرفته بود و هیچ‌وقت دانشگاه فرهنگیان را با دانشگاه‌هایی که سالیان سال هست فعالیت می‌کنند، مقایسه نمی‌کردم. اما انتظاراتی در طی این چهار سال داشتم که هیچ‌وقت شاهد رونمایی از آن‌ها نشدم. یادم می‌آید، آقای دکتر حاجی بابایی، وزیر سابق آموزش‌وپرورش که خداوند حفظشان کند، وقتی دانشگاه فرهنگیان را معرفی می‌کرد، گفت هدف ما این است که دانشجومعلّم بدون هیچ دغدغه ذهنی، به تحصیل بپردازد و یک معلّم توانا بار آید. من به ایشان علاقه بسیاری داشتم. زیرا سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش و برنامه درس ملی و صدها تحول اساسی در سیستم تعلیم و تربیت با تلاش‌های ایشان به ثمر رسیده بود. در روزهای نخست ورود به دانشگاه فرهنگیان، شاهد اعتراضات فراوانی از سوی دانشجویان به وضعیت رفاهی ازجمله غذا و خوابگاه و کسر حقوق بودم. راستش را بخواهید، خودم نیز دل‌خوشی خوبی از کسر حقوق ندارم. من نیمی از هفته را در دانشگاه درس می‌خواندم و بقیه روزها را به زادگاه خویش بازمی‌گشتم. اما همچنان 45 درصد از حقوقم کسر می‌شد. به‌خصوص در ایام تعطیلات عید و تعطیلات مابین ترم‌ها و تعطیلات سه ماه تابستان، کسر حقوق همچنان ادامه می‌یافت. انسان همواره به دنبال آرامش روحی است. اگر آرامش روحی فراهم نشود، انسان حالت پژمردگی به خود می‌گیرد. از وضعیت خوابگاه‌ها زیاد راضی نبودم. زندگی در یک خوابگاه بیست‌نفری برایم سخت بود. اگر هرکدام در یک ثانیه یک کلمه ادا می‌کردند، در هر ثانیه بیست کلمه ادا می‌شد و سیستم شنوایی انسان دوام این ظلم را نداشت! به‌هرحال روزها گذشت و ماه‌ها سپری شد، و ما با وعده‌های رفاهی مسئولان، تحصیل خویش را سپری کردیم. اما مطمئن هستم چند سال آینده، دانشگاه فرهنگیان امکانات و شرایط خوبی را برای دانشجومعلّمان فراهم خواهد کرد و به یک دانشگاه حرفه‌ای تبدیل خواهد شد.

در کنار محتوای روان‌شناسی و تربیتی، دروس معارف به‌مراتب در هر ترم تکرار می‌گشت. عده کثیری از دوستان به سبب تکراری بودن محتوای دروس معارف و همپوشانی محتوای این کتاب‌ها با یکدیگر، گلایه می‌کردند. سخن اصلی دوستان این بود که محتوای ارائه‌شده در دوره تربیت معلّم دانشگاه فرهنگیان، اکثراً حالت نظری داشته و با حوزه عمل حرفه معلّمی فاصله دارد. من خود با حذف دروس معارف موافق نیستم. زیرا یک معلّم در سیستم تعلیم و تربیت ایران اسلامی، باید به‌گونه‌ای تربیت شود که بتواند بر مبنای سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش و برنامه درس ملی جمهوری اسلامی ایران، دانش‌آموزان را بر اساس جهان‌بینی اسلامی، به مراتبی از حیات طیبه برساند. این امر مستلزم ارزشی بار آمدن معلّم خواهد بود. یک معلّم برای ارتقای جهان‌بینی اسلامی در دانش‌آموزان و تربیت شهروندانی مطلوب، باید خود به عقاید دینی و ارزشی پایبند باشد. اما به نظر می‌رسد، جمع‌بندی محتوای معارف، در قالب چند کتاب و متناسب با حرفه معلّمی، می‌توانست بسیار مفید باشد. از آن­جایی که بزرگان دینی، معلّمی را شغل انبیا می­دانند، مسلماً بنیان‌های ارزشی اسلامی برای حرفه معلّمی، عقایدی دارد و این عقاید می­توانست در قالب چند کتاب  به دانشجومعلّمان عرضه شود تا زمینه‌ساز ارتقای توان ذهنی و شخصیتی معلّمان گردد.

در سرفصل برخی از این دروس، بررسی کتب ابتدایی وجود داشت اما هیچ‌وقت به‌جز یک مورد، ندیدم استادی در کلاس یک کتاب درس ابتدایی را بررسی کند تا با ساختار این کتاب‌ها آشنا شویم. تدریس می‌کردند و کنفرانس! ارائه می‌کردیم و ترم‌ها می‌گذشت و سال‌ها سپری می‌شد. مدتی نگذشت که عنوان رشته تحصیلی ما که علوم تربیتی، گرایش آموزش پیش‌دبستانی و دبستانی بود، به علوم تربیتی، گرایش آموزش ابتدایی تغییر نام یافت و برخی از دروس که ساعت‌ها در کلاس‌ها نشسته بودیم، حذف شدند و به‌جای آن، درس‌های جدیدی ارائه گشت. برخی دروس تطبیق یافتند اما دروسی همچون آیین زندگی قابل تطبیق نبود.

همان‌طور که در کتب مربوط به ارزشیابی‌های نوین مطرح می‌گردد، پوشه‌کار (کارپوشه) یکی از ابزارهای سنجش عملکرد فراگیر است. در دانشگاه فرهنگیان نباید با دید «پاس کردن» به دروس نگاه کرد. زیرا ازجمله وجه تمایز این دانشگاه با سایر دانشگاه‌ها این است که بُعد عملی و فرآیندی فعالیت‌های دانشجومعلّم باید به بعد نظری و تئوری برتری یابد. فعالیت‌هایی همانند طراحی آموزشی، تحلیل محتوای دروس، تحقیقات در خصوص نظام‌های آموزشی دنیا و... ازجمله فعالیت‌هایی هستند که متأسفانه پس از پایان ترم، به فراموشی سپرده می‌شود. درحالی‌که اگر همه  این موارد در قالب یک پوشه‌کار گردآوری شود و در نهایت پس از پایان دوره تربیت‌معلّم به آموزش‌وپرورش به‌منظور ارزیابی واگذار شود، می‌تواند جایگاه معلّمان را بهبود بخشد و تفاوتی بین معلّمان قائل شود. زیرا کسانی که همواره در طول این چهار سال، انواع فعالیت‌های علمی را انجام داده‌اند، نباید فعالیت‌هایشان مورد غفلت واقع شود، بلکه باید امتیازاتی در این خصوص در نظر گرفت.

اما در یک حالت کلی، دوره تربیت معلّم یک فرصتی بود تا بتوانم به بهسازی شخصیتی و علمی خود بپردازم و با اندیشه‌ای نو به عرصه معلّمی قدم گذارم.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۲۰
امین جوانمرد

کارآمد شدن دانشجومعلّمان در هر زمینه، چیزی فراتر از آموخته‌های نظری کلاس درس را می‌طلبد و نتایج مثبتی که از همپا شدن علم با عمل حاصل می‌شود بر هیچ‌کس پوشیده نیست. دوره کارورزی امکان و فرصتی برای آشنایی دانشجومعلّمان با محیط کار محسوب می‌شود که نه‌تنها باعث افزایش قابلیت‌های آنان برای اشتغال در آینده می‌شود، بلکه به کارورزان قدرت انتخاب بیش‌تری در انجام وظایف ارائه‌شده می‌دهد تا بتوانند بهتر به علاقه‌مندی‌ها و گرایش‌های خود در زمینه‌های مختلف پی ببرند و نقاط ضعف و قوت کار خود را ارزیابی کنند. در روان­شناسی تربیتی نیز بحث کارورزی در قالب تئوری­های«کارآموزی شناختی»بیشتر و بهتر بحث می­شوند.

هیچ جانشینی برای تجربة عملی وجود ندارد و کارورزی ابزاری است برای تبدیل زبان عمل به تجربه و تلاشی است برای ایجاد حلقه‌هایی بین محیط عملی و مراکز آموزشی. همانند دیگر پروژه‌ها، مدیریت، اولین و مهم‌ترین عامل در شکل‌گیری یک برنامة کارورزی مؤثر است. با برنامه‌ریزی صحیح می‌توان اهداف یک کارورزی را با اهداف یک سازمان درهم آمیخت و کارورزی را به‌عنوان یک راهکار در کنار نیروهای دیگر، برای حل برخی از مسائل درون سازمان به کار برد. البته در این میان نباید از حمایت کارورزان چشم‌پوشی کرد. درنتیجه، برنامه‌ریزی و هدایت دانشجومعلّمان در امر کارورزی نه‌تنها تضمین‌کننده آیندة آن‌ها خواهد بود، بلکه نیروی کار مناسبی را برای جامعة فردا آماده خواهد کرد.

عنوان کارورزی (1)، «مشاهده علمی و دقیق» بود. در این کارورزی، به توصیف هر آنچه در محیط آموزشی دیده بودیم، پرداختیم. از توصیف وضعیت فیزیکی مدرسه تا توصیف روابط عاطفی کارکنان با یکدیگر و با دانش‌آموزان، همگی در این کارورزی نوشته شد. ازآنجایی‌که مشاهده، یکی از ابزارهای اولیه برای گردآوری اطلاعات و آشنایی با روابط بین پدیده‌ها است، بهترین گزینه برای شروع حرفه کارورزی بود.

در کارورزی (2) مقرر شد تا یک مشکل آموزشی در مدرسه یافته و سپس با گردآروی اطلاعات و شواهد،نسبت به رفع آن مشکل اقدام نماییم. در اصل ما به «اقدام پژوهی» پرداختیم. اقدام پژوهی ترجمه انگلیسی"Action research"است که "Action" به معنای عمل، اقدام، کنش، کار، فعالیت، طرز کار و تأثیر است‏(ایرانی‌ و بختیاری‌، 1382، به نقل از قاسمی پویا، ص 42). و"research" نیز به معنی پژوهش (تحقیق) است. بنابراین"Action research"یعنی پژوهش متعهدانه یا پژوهش عمل‌گرا، لذا هر تحقیقی که به‌منظور ایجاد دگرگونی‌های اجتماعی به‌خصوص ایدئولوژی خاص محقق صورت گیرد، با تحقیق کاربردی از طرفی و با پژوهش‌های عملکردی از سوی دیگر متفاوت است(ایرانی و بختیاری، 1382، به نقل از ساروجانی، ص 42).

پژوهش در عمل، نوعی رویکرد پژوهشی است که در آن افرادِ مشغول در کاری،برای بهسازی و اصلاح وضع نامطلوب کار خود، با مشارکت افراد ذی‌نفع در آن به پژوهش و مطالعه می‌پردازند (قاسمی پویا، 1392، ص 42). این نوع پژوهش، در سطح تدریس و یادگیری، برنامه‌ریزی مواد آموزشی، سازمان‌دهی مدارس، ارزشیابی دانش‌آموزان و سایر فعالیت‌های آموزشی انجام می‌شود که در حقیقت ارائه‌دهنده روشی برای بهبود این فرایندها است (ساکی و دیگران، 1383، ص 61).

 در کارورزی (2) در مدرسه 15 خرداد شهر اردبیل، توانستم در قالب اقدام پژوهی، اختلال در نوشتن یکی از دانش‌آموزان را حل کنم.

در سومین کارورزی، زمان آن فرا رسیده بود تا مستقیماً به تدریس بپردازیم. رویکردی که در این کارورزی مد نظر قرار گرفته بود،«کنش پژوهی» نام داشت. برای ارائه یک تدریس مؤثر،اولین قدم این بود که برای موضوعی که می­خواهیم تدریس کنیم،یک طرح آموزشی و یا یک طرح فعالیت بنویسیم.در طرح آموزشی،سعی بر این است که با بهره­مندی از متد­های مختلف اثربخشی تدریس،تمامی اقدامات خود و دانش­آموزان را از مرحله­ی برقراری ارتباط با دانش­آموزان تا مرحله­ی سنجش عملکرد در قالب فرم خاصی، به رشته تحریر در آوریم. از آن­جایی که نوشتن،یکی از ابزارهای توسعة جایگاه حرفه­ای معلم است، در این کارورزی سعی بر این بود تا دانشجومعلّمان،هر آن­چه در فرآیند تدریس خود با آن مواجه شده­اند و اقداماتی که به منظور بهبود فرآیند یاددهی-یادگیری انجام داده­اند به صورت روایتی نوشته و سپس نقاط ضعف و قوت کار خود را سنجیده و برای تدریس مستقل و کارآمد آماده شوند.

و بالاخره در کارورزی چهار، که آخرین کارورزی دوره کارشناسی دانشگاه فرهنگیان است، در قالب درس پژوهی، به تدریس یک درس پرداختیم. وقتی معلّمان با هم به گفت­و­گو می­پردازند، مسلماً در خصوص مشکلات یادگیری­ دانش­آموزان خود نیز سخن­ می­گویند. درس پژوهی فرآیندی است که از طریق آن، معلّمان با کمک یکدیگر و با گفت­­و­گو پیرامون یک مشکل در کلاس­های درس، یک نقشه ذهنی از آن­چه قرار است بر روی آن کار کنند، رسم کرده و سپس طرح آموزشی متناسب با همان نقشه ذهنی را نیز نوشته و یکی از معلّمان به نمایندگی از گروه درس­پژوهی که متشکل از چندین معلّم است،به تدریس می­پردازد.بقیه معلّمان نیز در نقش داور، تدریس همکار خود را مورد نقد و کاوش قرار می­دهند.

در این کارورزی، موضوعی که بیشتر ذهن مرا به خود مشغول کرده بود،­ بحث جامعه­پذیری دانش­آموزان بود. اینکه چطور می­توانم دانش­آموزان را تا حدودی، شهروندانی آگاه و متعهد بار آورم. وقتی کتاب­های درسی پایه چهارم دبستان را بررسی کردم، در کتاب مطالعات اجتماعی دیدم که درس­هایی پیرامون شناخت محلّه و وظایف ما در برابر همسایگان وجود دارد.این موضوع را به استاد کارورزی پیشنهاد دادم و سعی کردم این مورد را در قالب درس­پژوهی به دانش­آموزان تدریس کنم.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۲۰
امین جوانمرد

همان‌طور که در ابتدای مباحث مربوط به کارورزی به آن اشاره شد، کارورزی ابزار عملی توسعه حرفه‌ای معلّم است. هر آنچه به‌صورت نظری در کلاس‌های درس مورد ارزیابی واقع شده است، به‌صورت عملی در قالب کارورزی نمود می‌یابد. کارورزی، نظر را به عمل تبدیل می‌کند و حیطه شناختی دانشجومعلّم را به حیطه مهارتی درمی‌آورد.

دوره کارورزی دانشگاه فرهنگیان، تغییرات اساسی نسبت به دوره کارورزی مراکز تربیت معلّم داشته است. ابزارهای عملی توسعه حرفه‌ای معلّم فکور، از جمله، اقدام پژوهی و درس پژوهی مورد تأکید دانشگاه فرهنگیان قرار گرفته است. امّا نکته‌ای که باید بدان اشاره کرد، این است که بیشتر انرژی دانشجومعلّم به‌جای این‌که صرف تدریس و مدیریت کارآمد کلاس درس شود، صرف پر کردن فرم‌ها گردید. فرم‌هایی که تنها برای ارزشیابی اساتید کارورزی ارائه‌شده بود و دانشجومعلّم برای گذراندن درس کارورزی، مجبور بود تا این فرم‌ها را پر کند.

این فرم‌ها، ازلحاظ علمی در سطح بالایی قرار داشت و بسیاری از اساتید حوزه علوم تربیتی، حتی آشنایی جزئی نیز با این فرم‌ها نداشتند. یعنی قبل از اینکه بحث‌های تئوری مربوط به درس پژوهی و اقدام پژوهی به دانشجومعلّم و حتی به استاد کارورزی ارائه گردد، فرم‌ها در اختیار دانشجومعلّم قرار داده می‌شد تا تکمیل شود. ازاین‌رو بهتر بود که به‌جای صرف انرژی دانشجومعلّم برای تکمیل فرم‌ها، به بُعد عملی کارورزی بیشتر پرداخته می‌شد. تدریس اثربخش، مدیریت کارآمد کلاس درس، ارزشیابی توصیفی ازجمله مراحلی بود که اگر دانشجومعلّم در دوره کارورزی بیشتر به آن می‌پرداخت، به نظرم مؤثر و مفید واقع می­شد. در فرآیند ارزشیابی از کارورزی دانشجومعلّمان نیز نارسایی‌هایی وجود داشت. از جمله این نارسایی‌ها این بود که تنها با نگاه کردن به فرم‌های تکمیل شده و همچنین با نظرسنجی از معلّم راهنما و مدیر مدرسه و دیدگاه‌کلی استاد کارورزی، یک نمره تعلق می‌گرفت. درحالی‌که روند تدریس و چگونگی مدیریت کلاس درس باید مورد توجه قرار می‌گرفت. شیوه برخورد دانشجومعلّم با دانش‌آموزان و همچنین چگونگی بهبود فرآیند تدریس از جمله مواردی بود که اصلاً توسط اساتید کارورزی مورد توجه قرار نمی‌گرفت. فقط یک هفته مانده به پایان ترم، فرم‌ها تکمیل می‌شد و بر اساس آن، نمراتی ثبت می‌گشت که این از نارسایی‌های جدی در کارورزی است.
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۹
امین جوانمرد

از میان تمامی عوامل آموزشی و تربیتی، نقش معلّم به‌عنوان مهم‌ترین عامل نظام تعلیم و تربیت، جایگاه و اهمیت بسزایی دارد. معلّم در رشد و پرورش دانش‌آموزان، نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند. تمامی فعالیت‌های معلّم، مانند شناخت فرآیند رشد کودکان و نوجوانان، شیوه‌های تدریس و علاقه‌مندی به رشته تدریس خود، از عواملی هستند که در آموزش‌وپرورش دانش‌آموزان، دخالت زیادی دارند. معلّمانی که در تدریس خود از شیوه‌های متعددی استفاده می‌کنند، بر محتوای رشته تدریس خود تسلط دارند و به کار خود عشق می‌ورزند.این معلّمان دانش‌آموزانی توانا و خلاق پرورش می‌دهند. معلّم برای کسب موفقیت در تدریس، باید از نظریه‌های نوین آموزشی و روان­شناسی آگاهی و اطلاعات لازم و کافی داشته باشد‏(حیدری شاد، 1391). روش تدریس معلّم باید با اصول و اهداف آموزش‌وپرورش و ویژگی‌های شخصیتی دانش‌آموزان هماهنگ باشد، تا بتواند ضمن جهت دادن به فعالیت‌های تربیتی و آموزشی خود، شاگردان را به‌سوی اهداف تعلیم و تربیت هدایت و راهنمایی کند. فراگیران در هر یک از دوره‌های آموزشی نیازهای ویژه‌ای دارند. بنابراین آشنایی مربیان و معلّمان با خصوصیات رشد و نیازهای دانش‌آموزان در هر یک دوره‌های تحصیلی می‌تواند در پیشرفت یادگیری و رشد و تکامل شخصیت آن‌ها مؤثر باشد.

معلّمی که امروزه مورد تأکید جوامع آموزشی و سیستم تعلیم و تربیت جهانی است، معلّمی فکور و کارآمد است. ازآنجایی‌که رویکرد سازه­نگر در سیستم تعلیم و تربیت اهمیت یافته است،آموزش به شیوه معلّم­محور به آموزش دانش‌آموز­محور تبدیل شده است، امروزه معلّم به جای­ آن­که، تنها معلومات را در قالب سؤال­های کلیشه­ای به دانش­آموزان انتقال دهد، وظیفه نظارت، هدایت و راهنمایی را بر عهده دارد تا فراگیر خود به ساخت دانش خویش مبادرت ورزد. ازاین‌رو، ساختن گرایی یا رویکرد سازه­نگر یکی از ارکان اصلی نظام تعلیم و تربیت نوین است.

به نظر می­رسد، معلمی که امروزه می­تواند پاسخگوی نیاز­های سیستم تعلیم و تربیت باشد، باید به جدید­ترین یافته­های روان­شناسی تربیتی و روش­های نوین تدریس، مجهز گردد. اگر بخواهم در آینده یک معلّم کارآمد برای سیستم تعلیم و تربیت باشم، باید به اصول و نظریه‌های روان‌شناسی تربیتی و روش‌های تدریس مسلط باشم. باید اصولی را فراگیرم که به‌جای تنبیه دانش‌آموزان، مدیریت کلاس­ درس را بیاموزم. دانش­آموزان را هدایت کرده و تفاوت‌های فردی آنان را مدنظر قرار دهم و بر ویژگی‌های شناختی، عاطفی و عملکردی دانش‌آموزان آگاهی یابم. وقتی که تدریس خود را با یک سرعت یکنواخت انجام می­دهم، نباید انتظار داشته باشم که ­دانش­آموزان همگی به مفهومی که تدریس کرده­ام، مسلط شوند. زیرا همه­ی دانش­آموزان با یک سرعت یاد نمی­گیرند. از این رو، طبق مدل یادگیری تحصیلی کارول و یادگیری در حد تسلّط بلوم، باید زمان تدریسم را به گونه­ای تنظیم کنم که به دانش­آموزانی که خیلی فعال هستند، تمرین­های طبقه­بندی شده دهم تا احساس خستگی نکنند و برای آموزش دانش­آموزانی که مفهوم را نتوانسته­اند یاد بگیرند، زمان زیادی را صرف کنم.

دکتر سیف در کتاب روان‌شناسی تربیتی خود می‌گوید:’’رسالت آموزش و مدرسه، کمک به رشد شناختی، عاطفی، اجتماعی و فیزیکی دانش‌آموزان است.‘‘‏(سیف‌، 1392، ص 637).

باید یاد بگیرم که اقدام پژوهی، درس پژوهی و به‌طورکلی «پژوهش حین عمل» از ابزارهای توسعة حرفه‌ای من است. برای تدریس مؤثر باید یاد بگیرم که همواره باید مطالعه کنم و دانش‌آموزان را برای زندگی در آینده آماده کنم. اگر هدف تعلیم و تربیت را طبق برنامه درس ملّی و سند تحول بنیادین، «تربیت شهروند مطلوب» مبتنی بر فطرت­گرای توحیدی و جهان‌بینی اسلامی بدانم، باید تدابیری را بیندیشم که از طریق آن، دانش‌آموزان را به‌عنوان یک انسان برای زندگی در جامعه در قالب شهروند مطلوب آماده سازم. اما باز هم در این زمینه نارسایی‌هایی وجود دارد. اگر بین دانشجومعلّمان فعال در عرصه‌های مختلف علمی و دانشجومعلّمانی که هیچ فعالیتی از خود نشان نداده‌اند تفاوتی نباشد، موجب کاهش انگیزه دانشجومعلّمان فعال می‌شود.

خواهند گفت:« وقتی‌که معدلمان و یا مقالاتمان هیچ تأثیری در ارتقای درجه معلّمی ما در آموزش‌وپرورش ندارد، پس چرا این‌همه تلاش می‌کنم».

یکی از انتقادات اساسی من به دانشگاه فرهنگیان، همین عدم تمایز بین دانشجومعلّمان است که باید برای دانشجومعلّمان فعال، نخبه و بااستعداد، امتیازاتی در نظر بگیرد.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۸
امین جوانمرد

چه بخواهیم و چه نخواهیم، امروزه تدریسی کارآمد است که بر پایه ویژگی‌های شخصیتی، عاطفی و روانی دانش‌آموزان بنا شده باشد. انتقال صرف محتوا، تنبیه‌های بدنی، حفظ کردن محتوای ارائه‌شده، دیگر جایی در سیستم تعلیم و تربیت جامعة دانایی­محور ندارد. امروزه، آموزش نمی‌دهیم تا در نهایت ارزشیابی کنیم. بلکه امروزه، ارزشیابی در خدمت یادگیری و آموزش است. ازاین‌رو، ارزشیابی می‌کنیم تا فرآیند تدریس خود را بهبود بخشیم و میزان یادگیری و تسلط دانش‌آموزان را شناسایی کرده و نقاط ضعف را مرتفع کنیم. امروزه به‌جای استفاده از روش­های خشک کتبی و شفاهی ارزشیابی، از خودسنجی، همسال‌سنجی، سنجش مشاهده‌ای، آزمون مدادکاغذی، فهرست وارسی استفاده می‌کنیم. می‌خواهیم این حس را در دانش‌آموز ایجاد کنیم که، برای نمره درس نخواند، بلکه برای یادگیری درس بخواند تا بتواند از آموخته‌های خود در زندگی روزمره استفاده کند.

اگر بخواهیم یک دید کلی نسبت به این عناوین پیدا کنیم، ناخودآگاه به این اصل می‌رسیم که، دانش‌آموز، خود به ساخت دانش خود بپردازد. بداند چرا یاد می‌گیرد و چگونه می‌تواند آموخته‌های خود را در موقعیت‌های مختلف به کار بندد. به‌جای اندیشیدن به نتیجه عملکرد(نمره) به خود عملکرد و شیوه انجام عمل (فرآیند) توجه کند. همه این موارد در رویکرد ساختن‌گرایی (ساختارگرایی) مطرح است.

نظریه ساختارگرایی ریشه در افکار و اندیشه‌های پیاژه، ویگوتسکی و دیدگاه فراشناخت برونر دارد. ساختارگرایی دیدگاهی در حوزه تحول شناختی است و فرض می‌کند تحول شناختی فرآیندی است که در آن کودک فعالانه دانش نظام‌های معنا و درک واقعیت را از طریق تجربه و تعامل، جذب و تطابق مداوم اطلاعات جدید بنا می‌نهد.

جوهره اصلی نظریه ساختارگرایی این اندیشه است که اگر قرار است یادگیرنده یاد بگیرد، باید بتواند اطلاعات پیچیده را به‌طور شخصی کشف و تبدیل کند و تحول شناختی هنگامی روی می‌دهد که مفاهیم و تصورات قبلی در پرتو اطلاعات جدید دست‌خوش فرآیند بی‌تعادلی شود. طبق این دیدگاه، معلم فقط نقش فراهم کردن نردبان را دارد و این دانش­آموز است که خود باید با تلاشش،از این نردبان بالا رود.

 

نظریه ساختارگرایی بر دو اصل استوار است:

ü     دانش به‌صورت انفعالی دریافت نمی‌شود، بلکه به‌صورت فعال به‌وسیله یادگیرنده بنا می‌گردد.

ü     کارکرد شناخت قابل تعدیل است و در خدمت سازمان‌دهی دنیای تجربی است.

با توجّه به آن­چه مطرح گشت، نظریه­ای که می­توانم به­عنوان معلّم سیستم تعلیم و تربیت به آن پایبند باشم و متناسب با آن به تدریس بپردازم، دیدگاه­هایی مبتنی بر ساختارگرایی و شناختی است. زیرا احترام به دانش­آموزان و توجه به تفاوت­های فردی آنان، از جمله مواردی بود که در رویکرد ساختارگرایی یافتم و به نظر می­رسد دیدگاه­ها و اندیشه­ من پیرامون دانش­آموزان به این رویکرد(ساختارگرایی)نزدیک­تر است. البته برای پویایی آموزش، از نقطه نظرات رویکرد­های دیگر نیز بهره­مند خواهم شد. اما محور فعالیت­هایم بر پایه احترام به دانش­آموز به عنوان یک انسان(طبق سلسله نیاز­های مزلو) و توجه به تفاوت­های فردی آنان و فراهم کردن زمینه رشد و اعتلا­ی فکری، علمی و فعالیت­های عملی دانش­آموزان خواهد بود.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۸
امین جوانمرد

دکتر حسن انوری در معنی واژه «آرمان» در کتاب فرهنگ روز سخن می‌نویسد:

’’تصوراتی که برای ساختن جنبه‌های گوناگون زندگیِ مطلوب در ذهن انسان‌هاست؛ آنچه باید باشد و به آن می‌اندیشیم‘‘‏(انوری‌، 1383، ص 15).

اگر معلّمِ­ آرمانی را معلّمِ کارآمد تعریف کنم، چه عاملی باعث می‌شود تا معلّمی را کارآمد بدانند؟ همه دانش‌آموختگان با معلّمان خوب و بد سروکار داشته‌اند. آیا تفاوتی بین آن‌ها وجود دارد؟ آیا معلّمان کارآمد باهوش‌ترند؟ آیا شخصیت آن‌ها با کار معلّمی بیشتر تناسب دارد؟ آیا برخی از افراد برای معلّمی زاده شده‌اند؟ این سؤالاتی است که در خصوص معلّم کارآمد می‌تواند مطرح شود.

معلمی هنر توأم با علم است.اگر مشوق فعالیت در حیطه معلمی در وجود یک معلم باشد، مسلماً سعی خواهد کرد تا بر اصول و بنیان­های نظری حیطه معلمی مسلّط گردد. به‌طورکلی، تحقیقات نشان می‌دهد که هوش و شخصیت معلّم، در مقایسه با توان عملی و کاربردی او در کلاس درس از اهمیت کمتری برخوردار است(گلاور و برونینگ‌، 1375، به نقل از اورتسون و اسمیلای، ص 10). یک معلّم کارآمد، مجهز به آخرین یافته‌های روان‌شناسی تربیتی مرتبط با حوزه  تدریس خود است.

من نیز به‌عنوان معلّم آینده نظام تعلیم و تربیت، باید به حدی برسم که در آن، قدرت تفکر دانش‌آموزان را پرورش دهم، رشد شناختی و مهارتی آن‌ها را تسهیل کنم، به‌خوبی از اداره کلاس درس برآیم. درس خود را در کیفتی بالا عرضه کنم و یادگیری دانش‌آموزان را ارزیابی کرده و خود را با شرایط متغیر تطبیق دهم. یکی از دغدغه­های ذهنی من این است که چه اقداماتی باید انجام دهم که مدرسه، به جای این­که محلی اجباری برای حضور دانش­­آموزان باشد، به مکانی نشاط­انگیز و شاداب برای آموزش و یادگیری تبدیل شود؟ «نیاز به دانستن» از جمله نیازهای رشد در سلسله نیازهای مزلو می­باشد. دانش­آموزان نیاز دارند تا برای زندگی مطلوب در محیطی که مورد هجوم انواع فرهنگ­ها است، بیاموزند و یک زندگی پویا برای خود رقم زنند. اما وقتی زمینه یادگیری صحیح و دانستن پویا، برای دانش­آموزان فراهم نشود و آن­ها حضور در کلاس­ها را یک نوع اجبار از سوی خانواده و مدرسه تلقی کنند، مسلماً آن­ها با آمادگی ذهنی خوب در کلاس حضور نمی­یابند. سعی در ارتقای انگیزه دانش­آموزان از جمله وظایف اصلی من خواهد بود. زیرا به خوبی می­دانم که هرچقدر هم به محتوای درسی تسلّط داشته باشم اما دانش­آموزانم برای یادگیری محتوای درسی انگیزه نداشته باشند، یادگیری با مشکل مواجه خواهد شد.

روش‌های تدریسی که استفاده خواهم کرد، باید متناسب با روحیة فراگیران و شرایط کلاس درس باشد. ممکن است در جوامع شهری، یک نوع روش تدریس، مؤثر واقع شود اما همان روش تدریس در جوامع روستایی نتواند کارساز باشد و بالعکس؛

به‌طورکلی، می‌خواهم معلّمی باشم که دارای ویژگی‌های زیر است:

ü     به تفاوت‌های فردی دانش‌آموزان ازلحاظ چگونگی تفکر اهمیت دهم.

ü     قدرت اندیشیدن (تفکر) را در دانش‌آموزان ارتقا بخشم.

ü     به‌سرعت بتوانم انگیزه دانش‌آموزان را ارتقا بخشیده و به‌راحتی با آن‌ها ارتباط برقرار کنم.

ü     شرایطی را فراهم کنم که دانش‌آموزانم نسبت به من و کلاس درس، اعتماد داشته باشند.

ü     سعی کنم به‌جای پرورش حس رقابت، بر همکاری که تجارب یادگیری مثبتی را برای دانش‌آموزان در بردارد تأکید کنم.

ü     فعالیت‌های کلاس را به نحوی سازمان بخشم که موجب شکل‌گیری «خودپنداره مثبت» در فراگیران شود.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۷
امین جوانمرد